ژوئیه سال 2021 برای هاوانا، پایتخت کوبا، که به عنوان مروارید کارائیب شناخته می شود، یک ماه تابستانی نگران کننده بود. هزاران کوبایی به خیابان ها ریختند و با پلیس مقابله کردند و اولین اعتراض توده ای ضد دولتی در این کشور از سال 1994 را آغاز کردند.
بل از اعتراضات به طرز عجیبی، هشتگ "SOSCuba" در شبکه های اجتماعی آمریکا دیده می شد. در حالی که بسیاری از حساب های جدید ایجاد شده اطلاعات تایید نشدهای را ارسال می کردند، نظرات کاربرانی که از دولت کوبا حمایت میکردند ممنوع شد.
در جریان این اعتراضات، رسانه های غربی به طور فعالی در گزارشهای حیلهگرانه خود تبلیغ میکردند. برخی از این رسانه ها، از جمله نیویورک تایمز، حتی عکسی از یک تظاهرات طرفدار دولت را به عنوان یک تظاهرات ضد دولتی عنوان کردند، در حالی که عمدا تلاش دولت کوبا برای تعامل با مردم جامعه را نادیده میگرفتند.
پس از اعتراضات، سیاستمداران آمریکایی تحت عنوان مبارزه برای «حقوق مشروع» به تحریک کوبایی ها برای ادامه شورش ها ادامه دادند و کانون رویارویی را از حوزه اقتصادی به حوزه ایدئولوژیک دور کردند.
دبیر اول حزب کمونیست کوبا و رئیس جمهور کوبا، میگل دیاز کانل، تحت فشار صراحتاً ادعا کرد که این ایالات متحده بود که ناآرامی ها را تأمین مالی و تحریک کرد و از مردم کوبا خواست تا برای «دفاع» از انقلاب به خیابان ها بروند.
در واقع، این اولین بار نبود که ایالات متحده در امور داخلی کوبا مداخله می کرد. در طول 60 سال گذشته، محاصره اقتصادی واشنگتن کوبا را در مشکلات اقتصادی دائمی قرار داده است. در همین حال، ایالات متحده مدتهاست که از نیروهای ضد دولتی در کوبا حمایت مالی میکند و تلاش میکند به نام ترویج دموکراسی در تلاش برای سرنگونی دولت فعلی و توسعه نیروهای نیابتی طرفدار آمریکا، ناآرامیهای اجتماعی را برانگیزد.
این «تابستان هاوانان» تماما صحنهسازیهای امریکاییها و اساسا یک انقلاب رنگی کلیشهای دیگر است. اهداف و الگوهای این انقلاب رنگی در عصر حاضر کاملا شناخته شده است. با این وجود، آسیبهای آن معمولا دست کم گرفته می شود، زیرا به ندرت شامل رویارویی نظامی می شود. انقلاب رنگی نوعی جنگ است. این یک جزء مهم از جنگ ترکیبی آمریکا است که ابزاری مهم برای حفظ هژمونی این کشور و سلطه جهانی آن در دوران پس از جنگ سرد است.
جنگ ترکیبی چیست؟
بازی جنگی آمریکا مدتهاست که فراتر از درگیریهای آتشینی است که عملیات نظامی را محور اصلی خود قرار میداد. پس از جنگ سرد، این کشور به عنوان یک هژمون تک قطبی، حتی در انجام مداخلات در کشورهای دیگر جسورتر شد و آنچه به عنوان «جنگ ترکیبی» شناخته می شود را توسعه داد که از همه ابعاد قدرت دولتی استفاده می کند و در رویکردها مخفیانه تر عمل میکند.
از روشهای مخفیتر، فریبندهتر و خطرناکتر مانند جنگهای اطلاعاتی، جنگهای سیاسی، جنگهای دیپلماتیک، جنگهای تجاری، جنگهای مالی، جنگهای فناوری، جنگهای سایبری، جنگهای قانونی و جنگهای روانی برای حمله به رقبای بینالمللی، بیثبات کردن جوامع خارجی، سرنگونی دولتهای خارجی استفاده میکند و منافع سیاسی و اقتصادی را در دست میگیرد.
این شکل جدید جنگ از نظر الگو و شدت متنوع است و بر اساس قدرت نظامی آمریکا و آنچه این کشور از طریق جنگ های آتشین به دست آورده، ساخته شده است، اما از چارچوب سنتی رویارویی نظامی فراتر رفته و الگو و شدت آن کاملاً به منافع ملی آمریکا وابسته است. عواقب فاجعه باری که به همراه دارد، مانند وحشت، بی نظمی اجتماعی، بحران های اقتصادی، تفرقه سیاسی و جنگ های داخلی، تماما بر دوش مردم آن کشور هدف است.
یکی از ویژگیهای بارز جنگ ترکیبی آمریکا، استراتژی شکستن دشمن از درون است، به این معنا که به طور مخفیانه ستون پنجم را در کشور هدف تحت پوشش ایدئولوژی و اقدامات انساندوستانه، با هدف ضربه زدن به کشور یا حتی درهم شکستن آن، با روشهای غیر نظامی توسعه میدهد.
از یک سو، واشنگتن با تحریک تبلیغاتی و با حمایت مالی، تلاش میکند تا در میان نخبگان و مقامات سیاسی کشور هدف، حامیان آمریکا را توسعه دهد، سازمانهای ضد دولتی را در جامعه پرورش دهد و برنامههای سیاسی و اجتماعی کشور را از راه دور کنترل کند.
از سوی دیگر، ایالات متحده برای از بین بردن ارزش های سنتی و معیارهای اخلاقی در میان مردم کشور هدف و تقویت هویت آنها با ارزش های آمریکایی از نفوذ ایدئولوژیک طولانی مدت خود استفاده می کند، با این تلاش که افکار عمومی را مجاب کند که مداخله واشنگتن یک «عمل عادلانه» است، و اینجا جایی است که یک تمدن پیشرفته سعی می کند تا یک تمدن عقب مانده را به سمت بهتری تغییر دهد.
وقتی زمانش فرا میرسد، واشنگتن می تواند با ستون پنجم تبانی کند تا فشار اقتصادی، سیاسی، دیپلماتیک و روانی بر کشور مورد نظر اعمال کندو ناخوشیهای اجتماعی و سیاسی آن را تشدید کند، ناآرامیهای توده ای به راه بیندازد و حتی دولتش را سرنگون کند.
اگر هیچ یک از اینها کارساز نباشد، ارتش ایالات متحده ممکن است به نام حفاظت از حقوق بشر، دموکراسی و آزادی تجاری یا مقابله با سلاح های کشتار جمعی وارد آن کشور شود.
حمله به تمام جبهه ها
در طی 50 سال گذشته، شاخک های جنگ ترکیبی آمریکا در همه جبهه ها احساس شده است. ایالات متحده تقریباً در تمام درگیری ها، هرج و مرج، ترس ها و بحران ها در سراسر جهان نقش داشته است. طبق آمار انجمن مطالعات حقوق بشر چین، بین سال پایانی جنگ جهانی دوم تا سال 2001، از 248 درگیری نظامی که در 153 کشور و منطقه رخ داده است، 201 مورد یا حدود 81 درصد توسط ایالات متحده آغاز شده است.
خاورمیانه بدون شک بیشترین آسیب را از این موضوع دیده است. از جنگ در عراق، لیبی و سوریه گرفته تا بهار عربی، ایالات متحده منطقه را به میدان آزمایشی برای جنگهای هیبریدی خود تبدیل کرد.
به دلیل اهمیت حیاتی آسیای مرکزی در ژئوپلیتیک و استراتژیهای انرژی، زمانی زمین بازی برای جنگ های هیبریدی به سبک آمریکایی نیز بوده است. بین سالهای 2003 و 2005، نیروهای ضد دولتی در گرجستان، اوکراین و قرقیزستان به تحریک ایالات متحده تظاهرات گسترده ای را برگزار کردند که منجر به تغییر رژیم شد.
یکی دیگر از اهداف تلاشهای واشنگتن برای جنگ ترکیبی آمریکای لاتین است، جایی که «پاییز آمریکای لاتین» که توسط واشنگتن در سال 2019 برنامه ریزی و اجرا شده بود، حتی به هرجومرجی گستردهتر از «تابستان هاوانان» دچار شد.
آسیای جنوب شرقی هم بی نصیب نماند. مداخله سیاسی واشنگتن در کشورهایی مانند تایلند، کامبوج و میانمار هرگز متوقف نشده است و حتی گاهی به جنگ های داخلی منجر می شود.
اهداف اصلی جنگ هیبریدی آمریکا در حال حاضر ظاهراً چین و روسیه هستند. در مورد روسیه، ایالات متحده کمپیهای تبلیغاتی گشتردهای را از طریق رسانه های بین المللی و پلتفرم های آنلاین به راه انداخته تا وجهه بین المللی این کشور را خدشه دار کند و ایدئولوژی های اجتماعی و سیاسی در داخل این کشور را و برهم بزند. علاوه بر این، فعالانه از اپوزیسیون سیاسی و گروههای فعال اجتماعی در یافتن زمان مناسب برای ایجاد مشکل حمایت کرد و تحریمهای اقتصادی مختلفی را برای از بین بردن سیستمهای اقتصادی و مالی روسیه اعمال کرد.
تلاشهای جنگ ترکیبی آمریکا علیه چین، که برای دههها ادامه داشته، در چند سال گذشته به طور فزایندهای تهاجمی شده است. از سرکوب شرکتهای فناوری پیشرفته چینی با نمایندگی هواوی گرفته تا شروع یکجانبه جنگهای تجاری و فناوری؛ از به هم ریختن دریای جنوب چین به نام آزادی دریانوردی گرفته تا انتشار شایعات در مورد حقوق بشر در منطقه خودمختار اویغور شینجیانگ و منطقه خودمختار تبت؛ از دامن زدن به ناآرامیها و تامین مالی ناآرامیها در هنگکنگ گرفته تا استفاده مکرر از مسئله تایوان بهعنوان ابزار چانهزنی علیه چین، ایالات متحده تاکتیکهای جنگ ترکیبی را یکی پس از دیگری در تلاش برای بیثبات کردن چین، کند کردن توسعه آن و محدود کردن نفوذ چین در عرصه جهانی به کار برده است.
بحران های بزرگ
جهان بیش از حد و برای مدت طولانی از جنگ ترکیبی با هیبریدی آمریکا آسیب دیده است. در حالی که بسیاری از کشورها و جوامع در باتلاقی از درگیری ها فرو رفته اند، واشنگتن از بدبختی آنها سود می برد.
با این حال، در حالی که جنگ های ترکیبی به ایالات متحده کمک کرده است تا رقبای خود را مهار کند، آنها همچنین پایه هژمونی آمریکا را از بین می برند. با وجود تمام منافع کوتاه مدتی که ایالات متحده به دست آورده است، به همان اندازه آسیب های بلندمدت به خودش وارد شده است.
اول، جنگ هیبریدی اعتبار بین المللی آمریکا را تضعیف کرده و اعتماد رو به کاهش به این کشور را برجسته کرده است. در حالی که گفته میشود جنگهای ترکیبی باعث دموکراسی، حقوق بشر بهتر و پیشرفت اجتماعی میشوند، اما معمولاً با افول سیاسی، فجایع انسانی و زوال اجتماعی ختم میشوند. این به نوبه خود اساس ارزشهای آمریکایی را خالی میکند و مردم را نسبت به وعدههای پوچ و لفاظیهای بزرگ واشنگتن مردد میکند.
شایع شدن جنگ های ترکیبی نشان دهنده هوشیاری بیش از حد و سوء استفاده از قدرت بازدارندگی آمریکا و نشانه ای از وجود بین المللی آمریکا و ذهنیت آن در برخورد با روابط بین المللی است. در نتیجه، تعداد دشمنان خیالی آن بسیار بیشتر از دشمنان واقعی است. چنین احساس ناامنی تنها با سقوط هژمونی آمریکا افزایش می یابد و اعتماد آمریکایی ها را از بین می برد و چشم انداز سیاسی آن را بیشتر قطبی می کند.
دوم، جنگ هیبریدی بسیاری از کشورها را در برابر ایالات متحده قرار داده و واشنگتن و متحدانش را از هم جدا کرده است. در سراسر جهان، کشورهایی که قربانی مداخله و دستکاری آشکار یا مخفی ایالات متحده شده اند کم نیستند. جنگ هیبریدی آمریکا که به عنوان مانعی برای توسعه این کشورها تلقی می شود، انتقادات شدید بین المللی را برانگیخته است و ناگزیر به نفرت تلخ تری منجر خواهد شد.
حتی متحدان غربی آمریکا نیز اقدامات پیشگیرانه ای برای محافظت از خود برمی دارند. بر اساس گزارش رسانه ها، در سال 2021، وزارت آموزش ملی فرانسه Le Laboratoire de la République (آزمایشگاه جمهوری) را تأسیس کرد که یک اتاق فکر مبتنی بر ارزشهای این کشور است و مأموریت دارد تا فرانسه را در برابر انقلابهای رنگی محافظت کند و از ورود ووکیسم – نوعی سیاست هویتی که گروههای قومی را از ایالات متحده علیه یکدیگر قرار میدهد – جلوگیری کند.
بهعلاوه، متحدان آمریکا، بهعنوان مثال، اتحادیه اروپا، از آنجا که منافع جهانی خود را تحت تأثیر تلاشهای جنگ ترکیبی آمریکا در خطر دیدهاند، شروع به جستجوی خودمختاری دیپلماتیک و نظامی بیشتر کردهاند که منجر به فروپاشی فنی سیستم اتحاد هژمونیک میشود.
سوم، جنگ ترکیبی تروریسم جهانی را پرورش داده و برخورد تمدن ها را تشدید کرده است. همانطور که نیکلای پاتروشف، وزیر شورای امنیت روسیه اشاره می کند، این جنگ ترکیبی آمریکا در خاورمیانه است که به ظهور تروریسم و افراط گرایی اسلامی منجر شده است.
حملات تروریستی به سرزمین آمریکا تا حد زیادی نتیجه برخورد تمدن هایی است که توسط واشنگتن برانگیخته شده است. از قضا، جنگ های اخیر ضد تروریسم آمریکا، به جای از بین بردن حملات تروریستی، تروریسم را در سراسر جهان گسترش داده است. تهدیدات تروریستی که توسط ایالات متحده تغذیه می شود، برای ایالات متحده یک بلا باقی خواهد ماند.
آمریکا که در برخورد تمدن ها گم شده است، به سوی سرنوشتی مبهم تر خواهد رفت. شاید این دقیقاً همان چیزی است که این «شهر روی تپه» یا همان کنگره آمریکا که به استثناگرایی آمریکایی افتخار میکند، بیش از همه از آن می ترسد.
-
2021/12/30 15:05:25
- GMT+08:00
- /