وقتی «جو بایدن» وارد کاخ سفید شد بر خلاف سلف خود ترامپ که رفتاری غیردیپلماتیک داشت، به فکر افکار عمومی آمریکا بود. او گفت که از ابزارهای سنتی دولتی برای ایجاد یک ائتلاف میان کشورها استفاده خواهد کرد تا چین را مهار کرده و توسعه آن را آهسته کند. اما همانگونه که دیدار اخیر میان ایالات متحده و اتحادیه اروپا درباره چین نشان داد، اختلاف آنها عمیقتر از مدل دیپلماتیک است. مشکل بایدن این است که منافع اروپا، جنوب شرق آسیا و بقیه جهان لزوما در راستای منافع آمریکا نیست.
چین در سال 2020 گوی سبقت را از آمریکا ربود و به بزرگترین شریک تجاری قاره سبز بدل شد. این رکورد پس از چهار سال سیاست اقتصادی تهدید آمیز و تهاجمی «دونالد ترامپ» رئیس جمهور سابق آمریکا علیه اتحادیه اروپا، به ثمر نشست. در حقیقت، دوران ترامپ یک تهدید اساسی و محسوس برای موقعیت امنیتی اروپا بود. حتی رفتار نامناسب ترامپ باعث شد که «آنگلا مرکل» صدر اعظم درحال برکناری آلمان تاکید کرد اروپا باید در آینده روی پای خود بایستد!
سران اتحادیه اروپا خیالشان راحت است که بایدن رویکرد سنتیتری نسبت به متحدان خود اتخاذ میکند اما هیچ تضمینی وجود ندارد که ترامپ یا هر شخص غیرقاب اعتماد دیگری در سال 2024 رئیس جمهور آمریکا نشود. رهبران اروپایی سیگنالهای فراوانی دادهاند مبنی بر اینکه قصد ندارند شریک اشتیاق بایدن برای مهار توسعه چین شوند. این احتمالا به دلیل آن است که نظام حکمرانی و اقتصادی اروپا عناصر قابل توجه بسیار زیادی با نظام چین در مقایسه با نظام آمریکا دارد.
«سوسیالیست بودن» در ایالات متحده یک توهین علیه مخالفان سیاسی تلقی میشود در حالیکه بسیاری از احزاب حاکم در اروپا از آن استقبال میکنند.
اروپاییها چین را یک شریک تجاری سودمند میبینند. برای مثال در ماه فوریه «امانوئل ماکرون» رئیس جمهور فرانسه هشدار د اد که افزایش تنش با چین «غیرسازنده» خواهد بود و وعده دارد که هرگز در آسیا نه با چین همپیمان میشود و نا با ایالات متحده در یک جهت قرار میگیرد.
بایدن در ماه جولای در دیدار با مرکل هشدار داد که چین به دنبال «تضعیف جوامع آزاد» است. با این همه مرکل رویکردی متفاوت در سخنرانیهای خود اتخاذ و بر نیاز به همکاری و همچنین رقابت با چین تاکید کرد.
همچنین در همان ماه، «ریشی سوناک» وزیر امور دارایی انگلیس خواستار روابط اقتصادی نزدیکتر با چین شد و گفت که بحث درباره چین از ظرافت کافی برخوردار نیست.
آمریکا و اروپا در خصوص موضوعات اقتصادی بسیار از هم دور هستند اما وقتی به تمایل برای استفاده از نیروی نظامی برای مهار چین میرسند این اختلاف کاهش مییابد. حتی در آمریکا افکار عمومی هیچ اشتیاقی برای شروع جنگ با چین بر سر یک جزیره جداافتاده که بیشتر مردم روی نقشه هم نمیتوانند آن را ببینند، ندارند. جنگ ویتنام ایده به راه انداختن جنگ برای توقف کمونیسم را کامل از بین برده است.
و با افتضاح اخیر جنگهای آمریکا در افغانستان و خاورمیانه، آمریکاییها متعجبند که چرا باید در یک ماجراجویی دیگر که هیچ ربطی به زندگی آنها ندارد، وارد شوند.
اروپاییها همچنین هیچ منافع حیاتی در خصوص تایوان ندارند. آنها به طور خاص از رفتار هرج و مرج طلبانه آمریکا در خروج از افغانستان شوکه شده اند چرا که بدون مشورت و در برخی موارد علیه خواست همپیمانان اروپاییِ ایالات متحده صورت گرفت.
در واقع باید گفت، توسعه چین فرصت های اقتصادی بیسابقهای را فراهم آورده، موضوعی که برای همه کشورها به جز آمریکا، مسلم شده است.
ایالات متحده با این افسانه خود کور شده که میگوید همه باید ارزشهای خود را به اشتراک گذازند و از آنها تقلید کنند. آنها نمیتوانند درک کنند که هیچ کشوری بر تمرکز افراطی برای کند کردن توسعه چین سرمایه گذاری نمیکند. کشورها در بسیاری موارد دیگر نمیخواهند ببینند آمریکا خود را قاضی تجارت بینالمللی و پلیس جهان میانگارد.
-
2021/12/04 15:54:27
- GMT+08:00
- /