در سال های بسیار دور موسس امپراتوری غربی یعنی لیوبان، با سیان یو، که رقیب بسیار قدرتمند او در راه تشکیل حکومت بود جنگ و نزاع داشت تا آن جا که همیشه یکی به فکر کشتن دیگری و کسب قدرت بود، در یکی از روزها سیان یو تصمیم گرفت او را پنهانی یا غیرمستقیم بکشد چون می دانست نمی تواند به طور مستقیم و آشکارا او را از میان بردارد، بنابراین لیوبان را به یک مهمانی دعوت کرد. آن ها در مهمانی به گرمی با یکدیگر برخورد کردند... خوش رفتاری لیوبان سبب شد تا سیان یو فراموش کند که برای چه لیوبان را دعوت کرده است، اما وزیر سیان یو که موضوع را این گونه دید تصمیم گرفت تا خود کاری کند، بنابراین جلاد را خواست و به او گفت ...
ادامه داستان را همین جا بشنوید