دو دوست قدیمی در راهی با یکدیگر صحبت می کردند. یکی از آن ها خبرهای عجیبی را برای نفر دوم نقل می کند، مثلا این که؛ شنیده ام اردکی وجود دارد که روزی صدتا تخم می کند، یا شنیده ام که؛ از آسمان به اندازه صد متر گوش به زمین افتاده است. اما نفر مخاطب این گفته ها را نمی توانست بپذیرد تا این که صبرش به پایان رسید و گفت: اگر راست می گویی به من بگو این اردک و این اندازه گوشت کجاست...