CRI Online
 

شعری از سعدی

GMT+08:00 || 2011-11-29 16:40:24        cri
تو را نادیدن ما غم نباشد

که در خیلت به از ما کم نباشد

من از دست تو در عالم نهم روی

ولیکن چون تو در عالم نباشد

عجب گر در چمن بر پای خیزی

که سرو راست پیشت خم نباشد

مبادا در جهان دلتنگ،رویی

که رویت بیند و خرم نباشد

من اول روز دانستم که این عهد

که با من می کنی،محکم نباشد

که دانستم که هرگز سازگاری

پری را بابنی آدم نباشد

مکن یارا،دلم مجروح مگذار

که هیچم در جهان مرهم نباشد

بیا تا جان شیرین در تو ریزم

که بخل و دوستی با هم نباشد

نخواهم بی تو یک دم زندگانی

که طیب عشق بی همدم نباشد

نظر گویند سعدی با که داری

که غم با یار گفتن غم نباشد

حدیث دوست با دشمن نگویم

که هرگز مدعی محرم نباشد

اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید