CRI Online
 

بیایید حس قدرشناسی را رشد دهیم

GMT+08:00 || 2010-10-15 20:20:29        cri
یکی از دوستانم که یک سال در آمریکا زندگی کرده بود، بعد از برگشتن به چین نکته ای به من گفت. او معتقد بود که خیلی از آمریکایی ها زندگی را زیبا می بینند. مثلا اگر بین جماعت عطسه کردی، باید فوراً بگویی «معذرت می خواهم»، بعد، اطرافیانت می گویند «توکل به خدا». بعد از آن تو هم باید بگویی «متشکرم». باز آنها ادامه می دهند که «خواهش می کنم».

وقتی دوستم این ها را تعریف می کرد، احساس تحسین گری داشت، در حالی که من خیلی با او هم عقیده نبودم. گفتم: چینی ها هم کم اهل تعارف و مهمان نوازی نیستند. مثلاً بارها دعوت کردن به مهمانی، مهمانی دادن، مهمان را تا راه درازی بدرقه کردن، اما دوستم سری تکان داد و گفت: بین دوستان و اقوام درست است، اما نسبت به غریبه ها چه؟

بله، بعضی از ما در زندگی به اندازۀ کافی صمیمی و شاکر نیستیم. به نظر این افراد زندگی عبارت از روزمرگی های «واضح و مبرهن» است. کسی از کسی خواهشی ندارد و کسی هم به کسی بدهکار نیست. بنابراین حتی ساده ترین جملات مثل «متشکرم» را هم از هم دریغ می کنند. مثلاً مدتی پیش خودم در اتوبوس شاهد بودم که مرد حدود سی ساله ای جایش را به زنی که بچه به بغل داشت، داد، اما آن زن حتی یک کلمه «متشکرم» نگفت. فقط نشست و بچه اش را بلند کرد که از پنجره بیرون را تماشا کند. یک بار هم دیدم بچه ای در خیابان زمین خورد. پیرمردی که سوار سه چرخۀ باری اش بود، به خود زحمت داد و آن را پارک کرد و سعی کرد به بچه کمک کند که سر پا بایستد. مادر جوان بچه که در گوشۀ خیابان مشغول خریدن میوه بود، در حالی که به سرعت به سمت آنها می آمد، سر پیرمرد داد کشید که: چه کسی از تو خواست دست کثیفت را به بچۀ من بزنی؟

زندگی انسان سرشار از «مهر» است. آدم «بی مهر و ناسپاس» خود نیز به بی مهری زندگی دچار می شود. اخیراً در روزنامه خبری خواندم که نوشته بود: فارغ التحصیلان جدید یک دانشگاه معتبر برای گذراندن دورۀ کارآموزی به یک وزارتخانه رفته بودند. منشی وزارتخانه به آنها آب تعارف کرد. نُه نفر از دَه دانشجو احساسی از خود بروز ندادند و حتی یک حرف سادۀ تعارف آمیز هم نگفتند. اما فقط یکی از آنها با بقیه کاملاً فرق داشت. او نه تنها لبخندی به لب داشت، بلکه با صدای آرامی می گفت: خیلی ممنونم. روز خیلی گرمی است. خسته نباشید.

بعد از تمام شدن دورۀ اَنترنی، وقتی که رئیس بخش آمد و شخصاً آنها را بدرقه و کتاب سال را به رسم یادگار به آنها اهدا کرد، باز هم خبری از تشکر نبود. به طوری که رئیس کمی جا خورد. درست وقتی کم کم طاقتش طاق می شد، همان دانشجو با ادب برخاست و تعظیم کوچکی کرد، سالنامه را با دو دست گرفت و با قدرشناسی گفت: خیلی از شما ممنونم.

حوالی زمان فارغ التحصیلی، این دانشجو از رئیس بخش دعوتنامه ای دریافت کرد که حتی باعث شگفتی خودش شد، زیرا درس و نمرات او در میان ده هم دوره ای اش برجستگی خاصی نداشت.

بایی یآن، نویسندۀ تایوانی گفته است: ای هم وطن چینی، باید لبخند بزنی. لبخند، قدرشناسی است؛ لبخند، زیبایی است. اگر انسان ها نسبت به یکدیگر حس قدرشناسی نداشته باشند، زندگی سرد مثل زمهریر خواهد بود. قدرشناسی حسی زیبا است، نوعی سپاسگزاری است. نوعی زبان بی صدا است که به قلب ها نزدیک تر است و آنها را به هم پیوند می دهد. روحی که یک بار قدرشناسی را تجربه کرده باشد، متعالی می شود. اگر به اشتباه کسی را آزردید و او اشتباهتان را درک کرد و لبخندی زد، آنجا است که رایحۀ اثیری قدرشناسی به قلب ها راه می یابد. اگر دچار طوفانی ناگهانی شدی و کسی بر سرت چتر گرفت، لبخند قدرشناسی که بر لب می آوری، قلب ها را از گرمی خواهد آکند. اگر در دل شب و زیر نور چراغ مطالعه مشغول خواندن کتابی و همسرت در لباس خواب پاورچین نزدیک می شود و یک فنجان چای داغ روی میز می گذارد، وقتی این کار را با لبخندی جواب دهی، نسیم قدرشناسی وزیدن می گیرد و دریاچۀ قلب مملو از امواج کوچک عشق می شود...

قدرشناسی، قدح شراب نابی است که زندگی را از شیرینی خود مست می کند؛ شعر عاشقانه ای است که زندگی را سرشار از خواهش های زیبا می کند؛ قدرشناسی، موسیقی سحرانگیز نوازنده ای است که زندگی را سرشار از شادی و تا ابد مبارک می گرداند.

اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید