CRI Online
 

آشنایی کمتر، ترس کمتر

GMT+08:00 || 2010-01-11 09:50:47        cri
در برنامه رنگین کمان این ساعت، داستان کوچکی با عنوان «آشنایی کمتر، ترس کمتر» آماده کرده ایم که تقدیم می کنیم.

در سی ام مارس سال 1796 میلادی در دانشگاه گوتینگن آلمان، یک دانشجوی 18 ساله پس از شام، مشغول حل سه مسئلۀ ریاضی بود که معلمش به عنوان تکلیف داده بود. او استعداد ریاضی بالایی داشت و معلمش آیندۀ بزرگی را برای او پیش بینی می کرد. به این جهت معلم غیر از تکالیف عادی برای همۀ دانشجویان، مسائل سخت تری را برای او آماده می کرد. دانشجو هم در عرض سه ساعت همه مسائل را حل می کرد.

آن روز هم او در عرض کمتر از سه ساعت مسائل را حل کرد. اما وقتی کارش تمام شد در دفترش چشمش به یک کاغذ اضافه خورد که روی آن یک مسئله طرح شده بود. مسئله عبارت از این بود که چگونه می توان یک هفده ضلعی متساوی الاضلاع با استفاده از یک پرگار و یک خط کش غیر مدرج رسم کرد. او بدون آن که تعجب کند برای حل آن هم تلاش کرد. اما بعد از گذشت چند ساعت، راه حل آن را پیدا نکرد. پیش خودش فکر کرد شاید چون هر بار مسائل ریاضی را راحت حل می کنم، معلم این بار مسئلۀ سختی برای تقویت من داده است. با سرسختیِ تمام برای حل مسئله فکر کرد. کلنجار رفتن با یک پرگار و یک خط کش غیرمدرج تمام شب را گرفت. اما سرانجام مسئله را حل کرد و راه حل آن را نوشت.

روز بعد این دانشجو با دفتر تمرینش پیش معلم رفت. با کمی دلخوری و حالتی جدی به او گفت: من برای حل آخرین مسئله که داده بودید، تمام شب قبل کار کردم. فکر می کنم خیلی کندذهن شده ام. امیدوارم مایوستان نکرده باشم.

معلم نگاهی به حل مسئله انداخت و از شگفتی خشکش زد. او با تعجب فراوان از او پرسید: تو دیشب این مسئله را حل کردی؟

پسر سری تکان داد و با شرمندگی گفت: خیلی طول کشید.

معلم یک پرگار و یک خط کش غیرمدرج به او داد و از او خواست روی کاغذ یک بار دیگر یک هفده ضلعی متساوی الاضلاع بکشد. پسر این بار با مهارت این کار را انجام داد. معلم با هیجان گفت: می دانی؟ تو یک مسئلۀ باز ریاضی را که دو هزار سال پیش طرح شده بود، حل کردی. آرشمیدوس نتوانست آن را حل کند. نیوتن هم نتوانست. تو فقط در یک شب آن را حل کردی! تو نابغه ای! من هم روی آن کار می کردم. دیروز آن را به اشتباه با همراه تکلیفت به تو دادم."

بعد از سال ها آن دانشجو وقتی آن خاطره را به یاد می آورد می گفت: اگر در آن زمان کسی به من گفته بود که آن یک مسئله بسیار سخت است که در دو هزار سال گذشته هیچ کس نتوانسته حل کند، شاید نمی توانستم آن را فقط در یک شب حل کنم.

آن دانشجو فریدریش گاوس بود و با حل این مسئله معروف شد. او در نتیجۀ مطالعات و تلاش های علمی اش، یک ریاضی دان، فیزیک دان و ستاره شناس نامور شد.

ما معمولاً وقتی با چالش یا مسائلی مواجه می شویم، همیشه می خواهیم اطلاعات بیشتری دربارۀ آن جمع کنیم و فکر می کنیم که این اطلاعات برای حل آن مسئله یا چالش مفید خواهد بود. اما گاه، هر چه اطلاعات بیشتری دریافت کنیم، ترس و احتیاطمان نیز نسبت به آن بیشتر می شود. با این اطلاعات منفی، موانع در راه حل مسائل بیشتر می شود و اعتماد به نفس ما هم فرسایش پیدا می کند. به قول یک ضرب المثل چینی «گوساله از ببر نمی ترسد». وقتی با چالشی مواجه می شویم، آشنایی کمتر با شرایط پیرامون آن، همیشه بد نیست. این باعث می شود که بی هراس و تردید، برای حل آن تلاش کنیم. می توان گفت آشنایی کمتر، ترس کمتر نیز هست. نظر شما چیست؟

اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید