CRI Online
 

اطمینان به فردا

GMT+08:00 || 2009-05-06 16:44:43        cri
«بگذار منتظر فردای زیباتر باشیم.»

هر بار که این جمله را می شنوم از خودم می پرسم که آیا فردا واقعا آنقدر زیبا خواهد شد؟ فقط می دانم امروز هر قدر زیبا و فراموش نشدنی باشد، بی تردید فردا امروز را به کنار خواهد گذاشت. می دانم هر قدر هم اعتراض کنیم یا ساکت بمانیم، فردا سرِ موقع فرا می رسد.

فردا بی رحم است. خیلی زود به امروز، دیروز و روزهای گذشته تبدیل می شود.

فردا غیر قابل تصور و پیش بینی است. او به شکل یک علامت سئوال پیش می آید و با چنگک خود ما را به جلو می کشد، ما را یک سیصد و شصت و پنجم سال بزرگ تر می کند و بدون توجه به این که آیا چیزی به زندگی ما اضافه شده، حتما چیزی از آن را از بین می برد.

فردا سرسخت و جدی است. باید سر کلاس برویم، امتحان بدهیم، کار کنیم، رقابت کنیم، اگر فقط یکی از آنها را به خوبی انجام ندهیم، فردا روز تلخی خواهد شد.

فردا مثل خوشبختیِ زندگی ضعیف است. امکان دارد فردا با درد بدن یا شروع یک جنگ رو به رو شویم. امکان دارد عزیزی برای همیشه ما را ترک کند، حتی امکان دارد سنگی از بام خانه بیافتد و جان مان را برباید.

اما به خاطر همه این ها هرگز نمی گوییم فردا دیگر زیبا نیست. فقط باید گفت: فردا مثل کاغذ سفیدی است که از پاکی اش کمی نگران هستیم. می توانیم این کاغذ سفید را برداریم و بدون هیچ تغییری آن را به پس فردا تحویل بدهیم. می توانیم چند خط زشت رویش بکشیم و یا می توانیم با احساس و دقت، رنگ های گوناگونی رویش بکشیم و آن را به یک شاهکار تبدیل کنیم.

به این ترتیب، فردا هم در دست ما است. فردا منتظر تلاش و کارها و نوآوری های ما است. فردا شاید روز شیرینی برای عاشقان و معشوقان باشد، شاید یک روز پرمحصول برای کشاورزان باشد، شاید روزِ مبارزه ای شدید و سخت اما با پیروزی برای قهرمانان باشد. برای کسانی که با حکومت های ستمگر مبارزه می کنند، فردا شاید سخت ترین روز باشد، اما امکان دارد زندگی آزاد را مجددا به دست بیاورند. حتی اگر فردا شخصیت بزرگی از بین ما برود، به این معنی نیست که فردا بر او غلبه کرده، بلکه به این معنی است که او فردا را به روزی بزرگ و قابل گرامی داشت تبدیل کرده است.

پس نباید «منتظر» فردا بمانیم، بلکه باید با شجاعت با آن «رو به رو» شویم. اگر فقط «انتظار برای فردا» را به «گشایش فردا» تبدیل کنیم، یک فردای واقعا زیبا و مناسب و متعلق به خودمان به دست خواهیم آورد.

کم و زیاد

هر چه کتاب های روی قفسه بیشتر باشند، درصد خوانده شدن آنها کمتر خواهد بود.

هر چه وقت بیشتری صرف کسب درآمد شود، فرصت مصرف کردن آن کمتر خواهد شد.

هر چه بیشتر از روزهای زندگی گذشته باشد، فرصت باقی مانده کمتر می شود.

پر شدن قفسه کتاب، ثروتمند شدن خانواده و پرتجربه و پربار بودن زندگی، گاه هم افتخارآمیز هم اندوهناک است.

اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید