CRI Online
 

D

GMT+08:00 || 2009-05-05 11:00:47        cri

diǎn

Œn. 点子:

1: (اسم )چکه ، قطره 

黑点 雨点

لکه مرکب ، قطره باران

一点点

اندکی ، کمی

n. 一定的处所、方面:

2: (اسم)مکان ، نقطه

起点 优点

مبدای حرکت  ،نقطه قوت

立脚点 抓住重点

جای پا، نکات عمده را در نظر گرفتن 

Žv. 逐个查对;数:

3: (فعل) یک یک شمردن ، بررسی کردن

点名 点数

حاضر و غایب کردن، تعداد را شمردن 

清点人数

حاضر و غایب کردن

v. 点头:

4: (فعل)سر تکان دادن

点头表示同意。

با تکان سر موافقت کردن

n. 指规定的时间:

5: (اسم )زمان مقرر، مهلت

正点到达

به موقع رسیدن

火车晚点。

قطارتاخیر کرد.

diàn

Œn. 电;一种重要的能源:

1: (اسم ) برق، نوعی انرژی مهم

电灯

چراغ برقی

发电

تولید برق

一台电动机

یک دستگاه ژنراتوریک 

 n.闪电:

2: (اسم )رعد

闪电

رعد و برق

电闪雷鸣。

آذرخش همراه با غرش

diàn

Œn.商店:

1: (اسم )مغازه، دکان ، فروشگاه

药店

داروفروشی

去书店

به کتابفروشی رفتن

到杂货店买一瓶油。

به مغازه رفت و یک بطری روغن خرید .

n. 小旅馆:

2: (اسم )مسافر خانه

客店 旅店

مسافرخانه

客人住在店里。

مهمانان در مسافرخانه اقامت دارند .

diào

調

Œv. 调动;安排:

1: (فعل )ترتیب دادن ، انتقال دادن

调度

 سامان دادن

调工作

تغییر شغل

这位校长是新调来的。

این مدیر مدرسه تازه به اینجا منتقل شده است .

v.调查;考察了解:

2: (فعل )بازرسی کردن ، بازدید کردن 

调查

بازرسی کردن

认真做好调查工作。

مجدانه کار بازرسی را انجام دادن

Žn. 曲调:

3: (اسم ) آهنگ ،آواز

民间小调

تصنیف کوچک مردمی

这首歌的调很好听。

آهنگ این ترانه بسیار دلنشین (شنیدنی) است .

dìnɡ

Œv. 事先约定;(商量后)确定下来:

1: ( فعل ) قرار گذاشتن   ، ، مقرر کردن ، 

订报

آبونه شدن   روزنامه  

订公约

پیمان بستن 

请帮我订一张票。

لطفا یک بلیت برای من رزرو  کنید .

v. 改正:

2: ( فعل )تصریح کردن

订正

اصلاح کردن

校订文章

ویراستادن مقاله

dìnɡ

Œadj. 安稳;平静:

1: (صفت) آرام ،با ثابت، ساکوت

安定

آرام

心神不定

نا آرام ، پریشان خاطر، بی قرار

adj. 已经约定或规定了的:

2:(صفت ) مقرر ، تعیین شده

定价

قیمت مقرر

定期

مدت دار ، رتبه نوبتی

Žadv. 必然;一定:

3: ( قید) حمتا ، مسلما

一定

حتما

这件事一定能成功。

این امر حمتا با موفقیت انجام  می شود .

dōnɡ

n. 东方:

(اسم)شرق

东方 东风

خاور ، باد شرقی

我家住东城。

خانه من در شرق شهر  است .

dōnɡ

n. 冬季:

 (اسم ) زمستان

冬季 冬天

فصل زمستان

小麦是越冬作物。

گندم زیر خاک زمستان را می گذراند .

dǒnɡ

v. 明白;理解:

( فعل )درک کردن، فهمیدن 

懂事

فهمیده ، آگاه، هوشیار

一看就懂

زود فهمید، العاقل یکفی بالاشاره 

他懂好几门外语。

او چندین زبان خارجی   بلد است .

dònɡ

Œv. 改变原来的位置或状态:

1: (فعل )تغییر موقعیت یا حالت پیشین 

走动 动身

حرکت کردن ، عزیمت کردن

风吹草动

خش خش برگها در باد ، کنایه از نشان آشوب 

v. 使用;运用:

2: (فعل ) استفاده کردن ، به کار بردن

动手 动笔

شروع کردن ، به نوشتن پر داختن

遇事多动脑子。

در برابر رویدادها  بیشترتامل کنید.

Žv. 触动;使感情起变化:

3: (فعل ) اثر گذاشتن ، بر انگیختن

动人︱ 动心

اثر گذاشتن، هیجان آوردن 

他的话真让人感动。

حرفهایش بسیار متاثر کننده است .


1 2 3 4 5
اخبار مرتبط
پیام شما
تازه ترین برنامه ها
ببینید بشنوید