<%@ Language=JavaScript %> China Radio International
党的十七大گردآوری آرزوهای نیک برای ارسال با فضاپیمای شن جوی 7تمایل به همکاری با رسانه ها و نهادهای کشورهای مختلف
China Radio International
اخبار چين
اخبار جهان
اخبار سياسی  
اخبار اقتصادی  
اخبار فرهنگی  
اخبار علمی و فنی  
اخبار ورزشی  
اخبار ديگر  

ورزش

فرهنگ چین

اقلیتهای ملی

رنگین کمان

جامعه و زندگی

علوم و فنون
GMT+08:00 || 2009-04-23 20:29:21
دوران زیبای دبستان

cri
سلام شنوندگان گرامی، همان طور که اطلاع دارید، به زودی تغییرات زیادی در برنامه های بخش فارسی رادیوی بین المللی چین، زمان پخش آن ها و در پایگاه اینترنتی بخش اتفاق می افتد. از جمله این که از این هفته، زمان پخش برنامه رنگین کمان از روز جمعه به چهارشنبه منتقل می شود. امیدواریم مثل گذشته همراه برنامه خودتان باشید و نظرات خودتان را با ما در میان بگذارید. برنامه این هفته هم در ادامه موضوع «اهمیت زندگی» است که امیدوارم بپسندید.

دوران زیبای دبستان

وقتی شاگرد دبستان بودم، همیشه غبطه شاگردان دبیرستان را می خورم که وقتی خوب امتحان نمی دادند، از دست پدر و مادرشان کتک نمی خوردند. بعد از تمام شدن کلاس هم مجبور نبودند صف بکشند و به دنبال هم از مدرسه خارج شوند.

وقتی وارد دبیرستان شدم، غبطه خوردن من به حال دانشجوها شروع شد که مجبور نیستند هر روز لباس متحدالشکل بپوشند و ترسی هم از کارنامه شان ندارند.

اما وقتی دانشجو شدم، دیگر غبطه کسانی را می خوردم که کار می کردند. زیرا آنها امتحان های جوراجور و استادهای سختگیر ندارند که آنها را سرِ ارائه تحقیق اذیت کنند.

الان که کار می کنم، تازه متوجه شده ام در واقع خوشحال ترین افراد همان شاگردان دبستان هستند و بهترین دوران، دوره تحصیل در دبیرستان است. با آن که آن زمان کیف کتاب هایم سنگین بود، اما بار سنگین زندگی به دوشم نبود. با آن که هر روز در صف می ایستادم، اما در هر لحظه تحت حمایت و محافظت معلم هایم بودم. با آن که بارها با سرزنش مواجه شدم، اما در اولین وقت پی به اشتباهم می بردم.

امروز با آن که خودم مادر هستم و اصلا کتک نمی خورم و حتی گاه دست روی بچه ام بلند می کنم، با آن که نویسنده شده ام و دیگر کسی نیست که مرا به خواندن کتاب مجبور کند و تازه خودم هم کتاب می نویسم، اما احساس می کنم که دوران مدرسه چه قدر زیبا بوده است.

برای این که الان وقتی کار اشتباهی می کنم، افراد کمی هستند که از من انتقاد کنند؛ وقتی یک متن بی معنی می نویسم، افراد کمی هستند که به رویم بیاورند. وقتی به ادامه تحصیل نیاز دارم، کسی نیست که کتاب یا اطلاعات کمکی به من بدهد.

حالا که از معلمم که مرا تشویق می کرد جدا شده ام، باید همیشه خودم را تشویق کنم. حالا که از معلمی که از من انتقاد می کرد جدا شده ام، باید انتقاد از خود را یاد بگیرم. حالا شغل، افتخار، زندگی و خانواده مثل بارهایی که به مراتب از کیف و کتاب سنگین ترند به روی دوشم گذاشته شده است.

به همین دلیل همیشه به شاگردانم می گویم: غبطه مرا نخورید؛ من دارم غبطه شما را می خورم. دوران زیبای تحصیل را غنیمت بشمرید و با کسب دانش بیشتر، خاطرات زیبایی برای آینده خودتان بیافرینید.

آسودگی در راه زندگی

هر بار که می شنوم دوستی قصد سفر دارد، به او می گویم: «در راه سفر، چمدان تان هر چه سبک تر باشد، بهتر است. حتی به اندازه کنار گذاشتن یک دستمال اضافه. زیرا در راه سفر، هر چه بار شما سبک تر باشد، همان قدر آسوده تر خواهید شد. چمدانتان هر چه کم وزن تر باشد، در راه برگشت، سوغاتی بیشتری به خانه خواهید آورد.

این در مورد سفر زندگی هم صِدق می کند. بعضی آدم ها در آغاز سفر با بارهای روانی سنگینی حرکت می کنند و در تمام راه زندگی خسته هستند. آنها چون بار سنگینی دارند، اگر در مسیر خود با چیزی های با ارزشی مواجه شوند، هم نمی توانند آنها را بردارند و راه زندگی شان را با دست خالی تمام می کنند.